جدایی رو نذار به پای تقدیر
تو بودی که منو وادار کردی
میخواستم تا ابد با تو بمونم
تو به رفتن منو اجبار کردی
تو میگفتی صلاح که جدا بشیم
مدام این جمله رو تکرار کردی
تو گفتی عاشقی اما دروغ بود
تو به رفتن منو اجبار کردی
ساده میگم دل بریدن ساده نیست
چشمای مهربونت رو ندیدن ساده نیست
فقط از اینجا میرم فکر نکنم چیزی بشه
نه آسمون به زمین میاد نه ابری بارونی میشه
من میدونم همین روزا عشقم از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که عشقت داره میمیره
نذار که حسرت چشات تو قلب من جون بگیره
نذار که لمس لحظه ها با مرگ رویا بمیره
خداحافظ همین حالا همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
بیا که تا نفسی هست یار هم باشیم
به غنچه های محبت بهار هم باشیم
آزمودم زندگی دشت غم است
شادیش اندوه عیشش ماتم است
در میان جمع مردان یا همیشه مرد باش
یا دم از مردی نزن یا یکسره نامرد باش
بمیرم واسه اون دلشکسته
که چون من خیری از دنیا ندیده
خنده تلخ من ازگریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته به خودم میخندم
نمی بخشمت
به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی
نمی بخشمت
به خاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی
نمی بخشمت
به خاطر دلی که برایم شکستی
به خاطر احساسی که برایم پرپر کردی
نمی بخشمت
به خاطر زخمی که بر دلم نشاندی
و می بخشمت
به خاطر عشقی که بر قلبم حک کردی