یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود ازش پرسید:
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
پسر گفت: دلیلشو نمیدونم ولی واقعا دوست دارم
تو هیچ دلیلی رو نمیتونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟
من جدا دلیلشو نمیدونم اما میتونم بهت ثابت کنم
ثابت کنی نه! من میخوام دلیلتو بگی
باشه... میگم چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی به خاطر لبخندت
دختر از جوابهای او راضی و قانع شد
متاسفانه چند روز بعد دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
پسر نامه ای را کنارش گذاشت با این مضمون:
عزیزم، گفتم به خاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی میتونی؟
نه! پس نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم به خاطر اهمیت دادن هادوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی
پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی لبخند بزنی،
نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت بمونم
اگه عشق دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود
نداره عشق دلیل میخواد؟
نه! معلومه که نه! پس من هنوز عاشقتم
عشق دلیل نمی خواهد اما شجاعت می خواهد
و البته قلبی به وسعت دریا
آره درسته
خیلی خشنگ بود................عشق درد سره من که دوست ندارم عاشق بشم
اگه عاشق بشی لذت عشق رو میچشی
ممنون ................تا چشم به هم بزنی دنیاد تمومه ...کلمه معروف میگه وقت طلاس راست میگن اگه ادم بخواد این دو روز رو از دست بده کل زندگیش به باد میره برای همین خاطر دارم کیف دنیا رو میکنم ......ارزو میکنم تو هم خوش باشی
( چه جمله ای گفتم خودم توش موندم)
آره گل گفتی ولی خودتو معرفی نکردی؟
قصه ی عشق قصه عجیبی است
قصه معاشقه ها، قصه دوست داشتن ها،
قصه درد و دل کردن دو عاشق و معشوق.
واقعا قصه عشق قصه ای است که غوغا به پا می کنه …
قصه عشق،
قصه آرزوهایی است که همه تبدیل به رویا می شوند .
همه تبدیل به خواب بیدارنشدنی می شوند
قصه عشق قصه سفرپرستو های عاشق به شهر عشق هست ،
پرستویی که یک لحظه سفر میکند ،
سفر به شهر خوشبختی میکند.
تمام قصه ها با یکی بود یکی نبود یک کسی شروع می شون
خیلی زیبا بود
سلام اگر مطلب جدید گذاشتی خبرم کن
سلام حتما
سلام خوشحالم که سر میزنی
وقتی عاشقی دنیا برات قشنگه عشق شیرین و لذت بخشه ولی وقتی همه چی به هم میریزه همون عشق شیرین برات میشه مثل یه کابوس که آزارت میده ...احساس خفگی میکنی و هیچ چیزی شادت نمیکنه... گذشت زمان شاید آرومت کنه...
سلام آره درسته درکت میکنم چی میکشی
هنوز دوسم داری؟ هیچوقت اگه عاشق کسی شدی نه دلیلتو بگو نه ازش بپرس فقط سعی کن با همه وجود لمسش کنی و بهش ایمان بیاری..
خوب معلومه با این رفتار بهت زیاد اعتماد میکنه
عالی
نظر لطف شماست
سلام دوست من وبلاگ خوبی داری نظرت در مورد تبادل لینک چیه!